به گزارش خبرگزاری «حوزه» از یاسوج ، حجت الاسلام حسن هوشیار طی یادداشتی در وصف سردار دلها حاج قاسم سلیمانی آورده است:
شیران روز، زاهدان شب؛ الاحق و الانصاف که تو بهترین مصداق برای این جمله ای؛ شب ها سرَت در مقابل معبودَت پایین، روزها سینه ات جلوی دشمنَت سپر، تو را نه از نیش خودی هراسی بود نه از دِشنه دشمن، هر چند که معتقدم جای دِشنه دشمن خوب میشود ولی جای نیش دوست هرگز!!
ولی وقتی زندگیَت وقف معبودَت باشد ترس از غیر خدا بی معنا میشود، ندیدیم ترس تو را، ولی دیدیم ترس دشمنانت را، در این حد که باید نام مبارکت را اینگونه در فضای مجازی پُست کنیم.
ق ا س م س ل ی م ا ن ی
سنگرَت در حرم ولی نگاهت به حریم بود و حریم کل دین اسلام هست، سنگری که گاهی در بیابان های عراق، گاهی در خرابه های شام، گاهی در بلندی های جولان، گاهی هم در یک چهار دیواری در تهران، تا اگر دشمنِ در لباس دوست، قرآن را بر سر نیزه ها کرد، تا که با حیله عَمروعاص ها و با کمک ابوموسی ها آقایَت را خانه نشین کنند، دیر نرسیده باشی.
اتاقی بدون تشریفات و بی تفاوت به اینکه چه نوع صندلی و میزی دارد، اتاقی که بهترین دیزاین اش برای شما، یک قاب عکس آقایَت بر روی دیوارَش، و پرچم سه رنگ کشورَت بر روی میز اش بود، ساده، مثل لباس خاکیَت، که یادگار هشت سال دفاع مقدس بود، لباسی که بوی خوش چمران ها و باکری ها و کاظمی ها را میداد، لباسی که روزها بوی خون و خاک و گلوله و شب ها بوی عطر نماز وِتر و شَفع میداد، برایت فرقی نمیکرد که خاکی، با خاک ایران باشد یا عراق، شام باشد یا یمن، نوار غزه باشد یا بلندی های جولان، تو فقط باید در مقابل دشمنَت جولان میدادی تا جَلا دهی دل شیعیان مولایَت را، تو حتی بی تفاوت به مظلومیت شیر بچه های نیجریه هم نبودی!!
برایت فرقی نمیکرد دشمنَت به دلار های عربی عربستانی، به اتاق فکر عِبری اسرائیلی، به سلاح های پیشرفته آمریکایی مجهز باشد، شما مجهز به صلاح ایمان و غیرت بودی آن هم از نوع لری اش، در رگ های تو خون شیرعلیمردان ها میجوشد، سر نترس ات مسبوق به سابقه است.
حریم باید حفظ شود تا حرمت ها بماند، که اگر نباشد حریم، کما فی سابق معجرها کشیده میشود، معجر باید حفظ شود، حتی اگر به قیمت دست بریده و پیکر تکه تکه ات تمام شود، آنگونه که عباس ها دست و سر داده اند تا معجر از سر ناموس شیعه نیفتد.
شما در عراق همچون مالک اشتر، در یمن همچون اویس قرنی، در شام همچون ابوذر غفاری، در ایران همچون سلمان فارسی، برای علی زمان ات که حتی از جوانان چشم رنگی
اروپا هم نا امید نیست سرباز بودی، هدف اسلام بدون مرز است ولی نه با زر و زور، باید خلیج همیشه فارس از طرفی به دریای سرخ و از طرفی دیگر به دریای کارائیب، بدون ایست بازرسی وصل شود، تا نفتکش های ایران با پرچم خودی، بغلِ گوش امریکا پهلو بگیرند، و تمام دنیا باید در خلیج فارس حتی به خاطر آشغال ریختن هم به ما جواب پس دهند، خاکریزهای چزابه و شلمچه در بلندی های جولان بنا شوند، وقتش رسیده بود که خاک های که شاهان بی عرضه به دست باد داده اند پس گرفته شوند، و به دین رسول مهربانی ها مزین و معطر شوند.
این وسط حتی اگر در جبهه خودی تو را مدافع اسد بخوانند و به وقت دیدنت شعار نه غزه نه لبنان، جانم فدای ایران سر دهند، و تو به این جماعتی که تنها مقاومتشان در مقابل فهمیدن است، کسانی که از صدقه سر شما و همرزمانَت از بس که در امنیت کامل بوده اند خوشی زیر دلشان را زده، بفهمانی که جان را آن کس برای ایران داد که بی تفاوت به غزه و لبنان نبود!!
وقتی تمام زندگیَت را برای رضای خدا زندگی و تمام عمرت پا، جای پای ولایت بُگذاری، معلوم است به جای نشستن پشت میز مذاکره با دشمنِ متخاصمی که مرگ تو را میخواهد، گفتگو پشت بیسیم، البته با همرزمانَت برای دفاع از خود، و به جای انتخاب مرگ در استخر، مرگ به دست شقی ترین انسان ها، و به جای خوشگل کردن محاسنَت با رنگ، خضاب کردن محاسنَت با خون سرخ خودت را انتخاب میکنی!
و این است خصلت مردان خوب خدا، به وقت نیمه شب زاهدترین، به وقت جنگ شجاع ترین، به وقت دیدن یتیمان مهربانترین، و اگر یتیمان، یتیمانِ همرزمانَت باشد شرمنده ترین، مرگ نزد مردان خدا احلی من العسل است.
سردار: تو جان دادی ولی یک وجب خاک نه! بعد از تو دیگر مادری مثل تو را نخواهد زایید! تو که رفتی دیگر دنیا روی خوش به مردمانش نشان نداده، بی شک دشمنانَت بخاطر حماقتشان نباید لحظه ای روی خوش ببینند.
گرگ ها خوب بدانند،
در این ایل غریب،
گر قاسم رفت،
تُفنگ قاآنی هست هنوز...
حسن هوشیار